در نظر داشته باشیم که یک کبوتر هزاران ویژگی دارد که به هزاران ژن مرتبط است. یک پرورش دهنده حداکثر روی دو ژن کار می کند. یعنی به طور مثال ژن استقامت پرواز و ژن سو یا غریزه بازگشت به خانه، و می خواهد این دو ویژگی را "ارتقا" دهد. شاید ضمن این کار ژن معیوب دیگری هم تقویت شود ولی برای پرورش دهنده که معمولا مسابقه دهنده و گروبند هست آن ویژگی ها در درجات پایینتری از اهمیت قرار دارد. ممکن است کبوترداری بگوید من کبوتر 14-15ساعت پرش نمی خواهم همه اش دردسر است. همان 7-8 ساعت بس است و از این به بعد هدفگذاری ام در جوجه کشی رنگ خاص و زیبایی یا استیل خوب یا بنیه و سلامتی کبوترانم است، من کبوتر همه بعدی می خواهم (کبوتر شش دانگ). اما یک گروبند حرفه ای، کبوتر یک بعدی می خواهد فقط ساعت پرش. هر چه بالاتر بهتر. سو و بنیه اهمیت متوسط دارند. رنگ اصلا اهمیت ندارد. فرد اولی از همخونی متنفر است (به خاطر معایبش) و دومی عاشق نتایج غیرمنتظره همخونی است و لحظه شماری می کند جوجه عالی اش زودتر بزرگ شود تا قدم بعدی همخونی را بردارد. چون از این روش خیلی ها در دنیا نتیجه گرفته اند. اصلا می دانید همین انگلیس تیپلرها که جوجه هایشان 18 ساعت می پرند و بالغ ها بالای 20 ساعت پرواز می کنند چگونه به وجود آمده اند؟ به طور طبیعی که هیچوقت همچین اتفاقی نمی افتد. اینها از اجداد پاکستانی شان طی یک پروسه 60-70 ساله به وجود آمده اند. کتابی هست به نام The time-flying tippler pigeon sport از آقای John Curley امریکایی که سال 1961 چاپ شده. 50 سال پیش. این کتاب را از اینترنت دانلود کنید. آخر کتاب 15-16عکس از کبوتران تیپلر (تیپلر 50-60 سال پیش) هست. ببینید چقدر شبیه به کبوتران خودمانند. اصلا شاید هم جد و آباد تیپلرها مال ایران باشد که دیگران افتخارش را برده اند. پس ما باید جایگاه همخونی را بدانیم. نتایج مورد انتظار را بدانیم. هدف را هم بدانیم. سیستمهای تکثیر و جوجه کشی را هم بدانیم (4 سیستم دارد که 2 تای آن بر مبنای همخونی است) این می شود پلان و طرح و نقشه کار. مواد و مصالح اولیه هم که حداقل یک جفت کبوتر باکیفیت است هم باید داشته باشیم و نه هر کبوتری که خوب می پرد. قبل از شروع به کار هم تعریفی از کبوتر هدف داشته باشیم (که متاسفانه هنوز هیچ استاندارد و شناسنامه ای برای نژادهای برتر ایرانی نداریم). این را هم بگویم که موفقیت در همخون جوجه کشیدن بستگی دارد به 1- کیفیت جفت اولیه 2- مهارت پرورش دهنده در برنامه ریزی و اجرا 3- روش جفت انداختن و دفعات آن. بعضی زمانها باید کبوتران را جوری جفت انداخت که به طرف پراکندگی ژنی برد (با همخونی) و بعضی مواقع باید آنها را تثبیت و کبوتران را یکنواخت کرد که این کارهم با سیستم دیگری از همخونی انجام می شود.
الان چندین پرورش دهنده تیپلر در دنیا هستند که هر کدام سویی مختص به خود را به وجود آورده اند و نگهداری می کنند. روش آنها به جوجه کشی انتخابی معروف است (همان همخون جفت کردن خودمان). الان هم سرشان را بالا می گیرند که رکورد داران دنیای کبوترند و به کبوتری به جز تیپلر نگاه نمی کنند. ولی من و شمایی که می دانیم کبوتر ایرانی چیست و چه دلربایی ها که ندارد نمیتوانیم با هم دو کلمه اختلاط کنیم. همه اش بحث و جدل ، یا لاف و بلوف که کبوتران من چنین اند و چنانند، یا مسائل حاشیه ای دیگر و همه تیریپ برتری جویی و ... میان. بهترین کبوترمون 8-9ساعت یا حداکثر 10ساعت می پره و 14-15 ساعت برامون افسانه شده. این یعنی عصر حجر، یعنی دوران حاکمیت کلیسا (بر علم و ...)، یعنی دوران پسرفت یا اگر نگوییم پسرفت بگوییم درجا زدن و از دست دادن فرصت. من اعتقادم اینه که کبوتر ایرانی هم می تونه به پای تیپلر برسه و خیلی هم سرتر از تیپلره. حالا یه بومی ساعتش شده 9:29 همه یا جبهه می گیرن، یا میگن تقلبیه یا .... در صورتی که اصلا ساعت عجیب و غریبی نیست که بعضیا میگن ما به کبوتربازی خودمون شک کردیم. بله باید هم شک کنید به علم کبوتربازی خودتان، چون این موفقیت چندان بزرگی هم نیست و بالاتر از اینها هم امکانپذیره. ما خیلی سنتی فکر می کنیم و خیلی سنتی و کورکورانه عمل (تقلید) می کنیم. گیله مرد عزیز حرف جالبی زد و گفت اصلا چرا کبوتر باید 11 ماه زندانی باشد؟ و یک سری سوالات روشنفکرانه دیگر که حالا نمی گویم درست است یا غلط و فلسفه اش این است یا آن است، بلکه می خواهم بگویم ابداع و نوآوری و اختراع همین طوری شکل می گیرد. ابتدا طرف به وضعیت موجود شک می کند. ایده ای نو به ذهنش می رسد که دیگران آن را محکوم می کنند یا خط قرمز می دانند. آنرا می آزماید و ناگهان نتایج موفقیت آمیز و .... تاریخ پر بوده از این موضوعات. مثال دیگرش منطق فازی است که آقای پروفسور لطفی زاده که استاد دانشگاه های امریکاست 40-50 سال پیش آنرا مطرح کرد و همه اساتید امریکایی محکومش کردند و حتی مقالاتش را چاپ نمی کردند. اما در عوض شرقی ها آن را پیگیری کردند و ناگهان در سالهای 1990-1994 سیلی از لوازم خانگی فازی (هوشمند) ژاپنی به بازار آمد و دیگر به همه ثابت شد که منطق فازی صحیح است و همه مجبور به پذیرش شدند.
مطلب دوم اینکه قرار نیست تمام جفتها را همخون تن کنیم که علاوه بر مشکلات اجرایی بسیار، جواب معکوس می دهد و ما را مایوس می نماید. پس کدوم کبوترها را همخون کنیم؟ بعضی وقتها بین صدها یا هزارها کبوتر مسابقه ای، می بینیم یک یا چند تا از آنها خیلی استثنایی می پرند و بسیار سرتر از پدر و مادر خودشان هستند. دلیل آن چیزی نیست جز جهش ژنی یا Mutation. شاید تا به حال مواردی از جهش ژنی دیده باشید مثلا خود من جوجه ای داشتم که پدر و مادرش کله دم سبز پرشی هر دو بدون کاکل بودند اما یک جوجه دادند که پرهای فرق سرش خیلی خوشگل به 2 طرف سرش رفته بود مثل "مدل موی فرق سر"! متاسفانه جوجه زنده نماند و در 15 روزگی در اثر سرمای شدید شبانه تلف شد و شاید دیگر هیچوقت همچین چیزی تکرار نشود.
بحث کجا بود؟ آها، جهش ژن پرش. خب این کبوتر پرش استثنا همه میادین مسابقات را فتح می کند اما با هر ماده ای تن می کنیم جوجه ای در حد خودش نمی دهد و جوجه هایش افت می کنند. چرا؟ چون ماده هایش در حد خودش نیستند. اینجاست که برای تثبیت یک ژن خوب که اتفاقی پدید آمده باید از همخون جفت کردن استفاده کرد. چگونه؟ نر را به چند ماده می زنند و از بین جوجه های ماده اش بهترین آنها را برای جفت انداختن با پدرش کاندیدا می کنند. بعد نوبت به نوه هایش می رسد. نر اولیه را به نوه اش می زنند. بعد به نبیره اش و ...
ضمن پیشروی در این کار مرتبا جوجه های حاصل به مشخصات ژنی نر اصلی بیشتر نزدیک می شوند. به این کار می گویند Line-breeding جفت انداختن خطی.
مطلب دیگر اینکه همخون جفت کردن شگردهای مختلف دارد و حادترین آنها جفت کردن دو جوجه کِر هم (برادر و خواهر در یک نسل) است که به آن همخونی نزدیک می گویند و حرفه ای های دنیا هم زیاد به این روش تمایل ندارند و مشکوک است. گاهی نیز برادر و خواهر را از 2 نسل مختلف به هم می زنند (همخونی دور). اما بسته به هدفی که ما داریم و کبوتر هدفی که در ذهن ساخته ایم از تکنیکهای همخونی استفاده می کنیم و همین جوری نیست که برویم هر کبوتری را با بچه اش یا اقوامش جفت دهیم. کلی چارت و جدول و نمودار دارد که مثل یک شابلون ادامه کار را نشان می دهد.
خب اگر ما چند نر و ماده خوب داشته باشیم و مرتبا آنها را با هم تن کنیم و همخون نباشند چه اشکالی دارد؟ اشکالی ندارد ولی با این کار داریم به تدریج کبوترانمان را یکدست و یکنواخت می کنیم. یعنی اگر ژنهای عالی در یک کبوتر داریم با جفت انداختن با کبوتری دیگر که آن ژنها را به آن کیفیت ندارد داریم ژنهای عالی را به هدر می دهیم و آنها را ضعیفتر می کنیم. اگر هم ناگهان از بیرون کبوتر جدید وارد چرخه تولید مثل کنیم داریم ژنهای جدید به مجموعه اضافه می کنیم و سر از راهی دیگر درمی آوریم. اما اگر میخواهید شگفتی ببینید همخون جفت کنید. ممکن است بارها جوجه ای بگیرید که یک ساعت هم نپرد یا علیل باشد یا به مشکلات دیگر دچار باشد. ممکن هم هست یک بار جوجه استثنایی بدهد که همه هدف همخونی همان یک جوجه عالی است که ژن پرش آن تقویت شده. همه جوجه های بدردنخور حذف می شوند و کار با همان جوجه استثنایی ادامه می یابد. پس کاری وقتگیر و بلندمدت است که باید صبر و حوصله داشت.
مثال دیگری می زنم از دنیای سگها: دوبرمن را همه می شناسید چه سگ قلدر و کلانتری است. رنگ آن معمولا سیاه است با لکه های قهوه ای. یکبار در سال 1976 در اثر جهش ژنی، یک سگ دوبرمن ماده متولد شد که سفیدرنگ بود. حالا ما بودیم چه کارش می کردیم؟ با بهترین نر دوبرمن سیاه تن می کردیم و دوبرمنهای سیاه و سفید (ابلق) خوبی می گرفتیم ...(خنده دار می شد ها......حتما با چند نسل ادامه کار تبدیل می شدند به دوبرمن های ابلق تیکه پاره ....(مزاح)). اما آنها چه کار کردند؟ همین روش Line-breeding را در پیش گرفتند و الان ژن دوبرمن سفید تثبیت شده است. بروید دوبرمن سفید را از اینترنت سرچ کنید در ویکیپدیا درباره اش چی نوشته.
همخون جفت انداختن باعث آشکار شدن ژنهای نهفته در شرایط هموزایگوس می شود. چون ژنهای مخفی ممکن است مطلوب یا نامطلوب باشند بنابراین نتایج همخونی به طور قابل ملاحظه ای متغیر می شود. پس این روش همخونی نیست که اشکالزاست بلکه ژنهای مخفی نامطلوبند که مشکلات را به وجود می آورند.
نتایج بدست آمده از این روش بستگی دارد به ژنهای مخفی ای که جفت اولیه داشته اند و همخون جفت انداختن به خودی خود اثرات بد ندارد. این را دکتر Helen Dean King از انستیتو Wistar فیلادلفیا ثابت نمود. او تعدادی موش صحرایی را به صورت برادر به خواهر جفت انداخت و این کار را برای بیش از صد نسل ادامه داد. او در حین مشاهدات خود مرتبا و به دقت موشهای بزرگتر و بهتر را انتخاب می کرد. در پایان او موشهایی بدست آورد که بزرگتر بودند و بیشتر عمر می کردند و زادوولد بیشتری هم داشتند. علت این نتایج خوب این بود که وی تمام حیوانات نامطلوب را حذف می نمود و بهترین آنها را برای تولیدمثل انتخاب می کرد. الان در دنیا به این موشها می گویند موشهای Wistar و یک گونه جدید شناخته می شوند. بله خانم دکتر کینگ یک سو از موشها ساخت که الان بیشتر آزمایشگاه های ژنتیک دنیا با آنها سروکار دارند اما ما با این همه ادعای کبوتربازی هنوز نمی توانیم "کبوتری بسازیم که در دنیا حرفی برای گفتن داشته باشد".
خلاصه بگویم: مخالف تن کردن، گله کبوتران را به سوی یکدستی می برد (نه ارتقای ساعت پرواز) و همخون تن کردن واریانس و پراکندگی و دور شدن و تغییر ایجاد می کند و شگفتی می آفریند. هر کدام جایگاه خودشان را دارند و کاربردشان متفاوت است.
به امید روزی که اهالی این رشته به دیگران بیشتر احترام بگذارند و دوستی هایشان عمیقتر شود و از موفقیت دیگران خوشحال شوند و تجربیات و اطلاعات خود را ناگفته نگذارند و تجربیات ارزشمندشان به علم روز هم مجهز شود و کبوترهایشان سال به سال بیشتر بپرند و موجبات مسرت و شادی دل همه عاشقان کبوتر را فراهم کند....
۰۰/۰۶/۳۱
۰
۰
جواد Xxxxxx